ديروز به خاطر كار ومشغله اداري وماموريت خيلي خسته بودم بلافاصله پس از افطاري ونماز به خواب رفتم .ساعت درست سه وبيست دقيقه صبح بود كه با شنيدن صداي تلفن از خواب بيدار شدم وساير اعضاي خانواده را بيدار كردم .گوشي را برداشته ومتوجه شدم فردي كه زنگ زده يكي از كانديداهاييست كه قراراست براي مجلس شوراي اسلامي نامزد شود.خيلي مهربان وبرادر گونه باهام صحبت ميكرد گفتم اقاي xشما همون نماينده اي نيستي كه دوره قبلي بعد از انتخابات به تلفن من جواب ندادي ؟الان مهربونتر شدي ...گفت چرا من همونم ،حتما سوءتفاهم شده والا من خدمتگزار مردمم.پس از مكالمه 7 دقيقه اي شرطم براي راي دادن به وي اين بود كه هر كانديدايي در جمع اوري كاه وكلش به اهالي كمك كند ما به او راي خواهيم داد.خنديد وگفت مسخره ام كرده اي ؟گفتم نه عزيز دل برادر وعده هاي دروغ شماها باعث شده كه ما به اين نتيجه برسيم:::سركه نقد به زحلواي نسيه::